ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 25 ساله )

باسلام و سپاس فراوان. من 25 ساله هستم. حدود یک سال قبل با همسرم که غریبه بودند ازدواج کردم. همسرم مردی مهربان و به معنای واقعی کلمه انسان شریفی هستند و با توکل به خدا زندگی خوب و آرامی داریم.بعد از ازدواج من به نوعی دچار دغدغه های فکری شده ام. من و همسرم از دو فرهنگ متفاوت هستیم. من به هیچ وجه از طرف خانواده ی همسرم درک نمی شوم.چیزهایی که برای من باارزش و هدف تلقی می شود برای آنها بی ارزش و قابل تمسخر هستند.من تحصیلات لیسانس دارم و برایم ادامه تحصیل مهم است.من آدم با محبتی هستم و آنها از محبتهای من سواستفاده می کنند.من همه ی حرفهایم را به نشانه ی ادب در خودم می ریزم و روز به روز تر عصبی تر می شوم. کوچکترین کارهای من زیر ذره بین می رود و در مورد خصوصی ترین مسائل ما همگی نظر می دهند. برای من حریم خصوصی داشتن مهم است اما با وجود اینکه در خانه ی جدا زندگی می کنیم اما آنها از همه مسائل ما از طریق همسرم مطلع می شوند و صحبتهای من در همسرم تاثیری ندارد. آنها از من و دو عروس دیگرشان انتظار تجربه زن 50 ساله رادارند. در خانواده ی خود من به عروس احترام زیادی می گذارند ولی در خانواده ی همسرم به دختر احترام می گذارند و عروس باید همه ی کارهای آن ها را انجام دهد. من بعد از ازدواجم به کلی از این رفتارها غافلگیر شدم.از این محیط خاله زنکی و پر از چشم و هم چشمی و حسادت خسته شده ام و با توجه به اینکه در یکسال اخیر نتوانستم کاری پیدا کنم و برای ادامه تحصیلم اقدامی کنم روز بروز افسرده تر می شوم. من ساعاتم را با کلاس رفتن پر می کنم اما از اینکه وارد چنین محیطی شده ام پشیمانم. حتی از اینکه شغلی ندارم و خانواده ی خودم که همگی شاغلند به من به چشم زن بیکار نگاه می کنند خسته ام. لطفا کمکم کنید.


مشاور (خانم مامن پوش)

با سلام و تشکر از انتخاب ما خانم گرامی ، هرکس برای زندگی معیارهایی دارد که قبل از ازدواج و در زمان خواستگاری و نامزدی باید این معیارها را با همسر آینده در میان گذاشت . اگر تفاوت فاحشی بین آنها باشد ازدواج کردن یک اشتباه است . شما باید قبل از ازدواج کردن به فکر این تفاوتها بوده باشید . اما باید بدانید پیدا کردن فرد مناسب که هم خودش و هم خوانواده اش آن معیارها را داشته باشند و با هم به تفاهم برسید ، جزیی از کمترین احتمالاتی است که ممکن است رخ بدهد . نکته مثبت اینجاست که قرار است شما با همسرتان زندگی کنید و اگر همسرتان با شما همراه باشد میتوانید مشکلات را سپری کنید . 1- اهداف آینده تان را برای خود حفظ کنید . لازم نیست آنها را با اعضای خانواده همسرتان در میان بگذارید . تلاش کنید با برنامه ریزی سالانه ، ماهانه و هفتگی به آنها دست یابید . یادتان باشد انسانهای موفق برای رسیدن به اهدافشان یکبار تلاش نمی کنند ...اگر بنشینید و به بهانه داشتن مشکلات و سخت بودن راه کاری نکنید سالهای آینده پشیمان میشوید . 2- اینکه محیط خانواده همسرتان پر است از حسادت و چشم و هم چشمی نشان دهنده تهی بودن آنها است . هرچه انسان از فکر و اندیشه و هدف خالی تر باشد ، تهی تر می شود . در نتیجه برای بالا کشیدن خود دیگران را خراب میکند . شرایط سخت است اما خودتان را با آنها مقایسه نکنید . 3- سعی کنید بدون بی ادبی کردن و دعوا کردن ، حرف خودتان را بزنید . اگر انسان احساسات خودش را از جمله غم و شادی تخلیه نکند . مسلما آنها راهی برای خارج شدن در محیطی نامناسب پیدا خواهند کرد . اگر برای بنده مصداق های این آزارها را بنویسید دقیقا می گویم چطور باید پاسخ دهید . 4- سعی کنید به همسرتان نزدیک شوید . به او محبت کنید . نیازهای جنسی و عاطفی او را برآورده کنید ، اعتماد او را بدست آورید تا در طول زمان به هم نزدیکتر شوید و خط حریم زندگی شما را حفظ شود . موفق باشید .